همه هستی ام، گل بهشتی ام ریحانه جان ،همه هستی ام، گل بهشتی ام ریحانه جان ،، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره
چراغ زندگیم روشناجونچراغ زندگیم روشناجون، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

ریحانه و روشنای زندگی مون

ریحانه و ششمین دندونش!!! + هفتمی !!!

1390/12/20 0:59
نویسنده : مامانی
873 بازدید
اشتراک گذاری

سلام شکلات مامان!

امروز 20 اسفند در 9 ماه و 20 روزگیت ششمین دندونت هم دراومد و تا حدودی راحت شدی البته زیاد طول نمی کشه که هفتمی هم میاد.

وااااااای چه عذابی کشیدی تا این دندونت دربیاد! یک ماه تمومه که این دندونای جلوییت(لثه بالا) از داخل لثه پیدا بود ولی در نمیومد که امشب یکیش قدم رنجه فرمود و اون یکی رو هم خدا می دونه کی درمیاد.

عکس پنجمین دندونت رو تو پست قبلی اضافه کردم و امشب وقتی دیدم ششمین دندونت هم در اومده نتونستم عکسش رو بگیرم.

این عکسی که گذاشتم زیاد جالب نیست و مال دیروزه و متاسفانه بند دوربین از دستم ول شد و تو عکس افتاد و دیگه نذاشتی عکس بهتری بگیرم و غر زدی و از زیر دستم فرار کردی.

با اینکه جالب نیست ولی خالی از لطفم نیست اگه عکس بهتری گرفتم جایگزین می کنم.

اون دندونی که سمت راست تصویره سومین دندونته که بعد از دندونای پایینی در اومده و سمت چپیه که یه ذره سرش پیداست چهارمین دندونته و ششمی هم که امشب سر باز کرد، همون دندون گنده سمت چپ تصویره که سفیدی زیرش پیداست.

دندون 6

 

و اما یه کمی هم اندر احوالات این روزهات بگم:

دیروز که جمعه بود من و بابایی یا علی گفتیم و به کمک هم خونه تکونی کردیم و از اونجایی که موقع  شستن و تمیز کردن در و پنجره ها، هوای سرد بهت خورد، شب وقتی خوابوندمت دیدم ای دل غافل  مماخت گرفته و نمی تونی نفس بکشی و موقع شیر خوردن کلی غر می زدی فهمیدم که سرما خوردی امروز بردیمت دکتر و برات دارو نوشتن تا ایشاا... زودی خوب بشی.

وقتی در مورد وزنت توضیحات لازم رو به آقای دکتر دادم، ایشون وزنت کردن و با کمال تعجب دیدم 9700 شدی (یعنی 300 گرم اضافه کردی)هورااااااااااااااا

آقای دکتر هم گفتن خیلی عالیه وزنش چشه مگه؟ گفتم آقای دکتر آخه 2 ماه و نیمه که ثابت بود.

بعد از اینکه آقای دکتر در مورد وزن زمان تولدت سوال کرد و من گفتم 3250 بودی، گفتن: "پس معلومه رشد خوبی داشته چون باید پایان یک سالگی وزنش سه برابر زمان تولدش بشه" در حالی که این نازدونه خانوم 3 ماه زودتر ظرفیت رو تکمیل کرده.

بابایی گفت آقای دکتر ممکنه از دندوناش باشه و ایشون هم جواب دادن بله قطعا همینطوره و بعد از یه دوره کوتاه دوباره میفته رو غلطک اصلا نگران نباشین.

بعد از اینکه برگشتیم خونه کلی نانای کردی و با من و بابا بازی کردی و خندیدی.

خوشحالم که سرماخوردگیت شدید نیست و بی حالت نکرده.

راستی مامانی برای عیدت هم کلی لباسای ناز خریدیم که نمی دونم می رسم عکساش رو بذارم یا نه.

دیشب هم عمه منیرینا اومدن خونه مون و چمدانمون رو که چند روز پیش بسته بودم  با خودشون بردن آخه قراره آخر هفته با مترو بریم خونه شون و با اونا راهی شهرمون بشیم و تعطیلات عید رو اونجاییم و احتمالا 15 فروردین برمی گردیم.


پی نوشت: این عکس رو امروز در تاریخ 24 اسفند گرفتم و دندون هفتمی هم همونطور که گفته بودم داره درمیاد و گوشه سمت چپش زده بیرون.(فرانک جون ابهاماتت برطرف شد؟نیشخند)

*

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

نسترن
21 اسفند 90 9:40
الهی بگردمش دندون در اوردن بچه ها واقا اذیتشون میکنه
انشالله که زود و تند تند دندوناش در میاد بعد کلی تپل میشه


مامان آتین
21 اسفند 90 12:17
سلام فرناز جون ممنونم از لطفت به من و آتین عزیزم
ششمین مروارید ریحانه جون هم مباااارک
قربونش برم من


Mary
21 اسفند 90 20:45
Akhay
6 oomin dandoone khanoom kocholooomoon mobarak




فرانک مامان النا
22 اسفند 90 10:58
عزیزم من الان گیج و منگول شدم . 6 تا دندون . پس دندونهای بالائیش کووووووو ؟؟؟



هههههه الان فهیمدم که دو تا نیش بالا و چهار تا پیائین رو درآورده ولی دو تا جلوئی بالا رو درنیاورده ؟؟؟ درسته ؟؟؟

وای بچم مثل خون آشاما میشه که !!!


دیدم ذهنت خیلی درگیره عکس جدید گذاشتم. هههه
من اینهمه حرفیدم و آدرس دادم تازه میگی چهار تا پایینه و ...
به نی نی معصوم من میگی خوناشام؟؟؟
اگه نمی ترسی وایسا سر جات تا بیام حسابت رو برسم
سهیلا
22 اسفند 90 12:03
سلام فرناز جونم تند تند مینویسم چون اگه بابای این وروجک ببینه پای کامپیوتر نشستم کلی دعوام میکنه آخه به خاطر کمر درد و زانو درد اجازه ندارم اینجا بشینم اما با گوشیم همه پستارو میخونم ریحانه نانازتر شده ماشالله- دندوناش هم مبارکه ایشالله همیشه سلامت باشه- برای منو نی نی کوچولوم هم دعا کن -این دو ماه آخر هم تموم میشد راحت میشدم حسابی حوصله م سر رفته دوستت دارم

الهی قربونت بشم سهیلای گلم
بابا به خدا من راضی نیستم با این حالت برام کامنت بذاری
می دونم الان چه حالی داری منم پارسال این موقع دقیقا مثل تو دو ماه از بارداریم مونده بود.
یادش به خیر ...
می بوسم نی نی خوشملت رو ایشاا... به سلامتی میاد بغلت
ترنم
22 اسفند 90 16:03
ریحانه عزیزم ششمین مروارید خوشکلت مبارک
فرناز عزیزم پست 8 ماهگیشم دیدم و مثل همیشه عالی بود گلم

ممنون که اونجا هم رفتین
جوجه نارنجی ما
22 اسفند 90 20:53
ماشالا دختر ناناس خداروشکر که وزنت زیاد شده عسلی بوسسسسسسسسسس


سمانه مامان پارسا جون
22 اسفند 90 21:24
سلام فرناز جون خوبی؟
قربونش برم من با این دندونش وروجکو
مبارکه


elham
22 اسفند 90 23:03
naz beshe in aroosake maloos ke enghade naz dare
shadiye rooz afzooni barat aarezoomandam farnaz


خاله خاطره
23 اسفند 90 13:14
دندونای جدید مباااااااااااااااااااااااارکه
انشالله خوش بگذره و ریحانه زیاد اذیت نشه
به سلامتی برید و برگردید

ممنون عزیزم
مامان مهراد
23 اسفند 90 23:36
سلام عزیزم
نزدیک عیده!
توی خونه تکونی دلت ما رو بیرون نکنی
پیشاپیش عیدت مبارک



مامان یکتا
24 اسفند 90 8:51
سلام خوبی خاله جان سال نو را به تو عزیزم تبریک عرض می کنم سال خوبی داشته باش


کودکانه های من
24 اسفند 90 15:01
سلام
امشب باهم میخوایم خدا رو صداکنیم برای یه عزیزی که برگرده به جمع خانوادش
یه بابای مهربون...
اگه قصد یاری داشتید برای اطلاع بیشتر به وبلاگم سر بزنید
یاحق



فرانک مامان النا
27 اسفند 90 8:51
آخی الهی بمیرم چه ورمی هم دارن رفع ابهام شد . مرسی
خاله هدي ياسمين زهرا و محمد كوچول
17 فروردین 91 0:52
نيگا ببينم كي اين شكلي ميشي مباركه مباركه فكر كنم خيلي عجله داري كه كله پاچه با نون سنگك بخوريا. بابا حيفه لپاي خوشگلته يه كم آرومتر. ماشااله به دخمل خانم خوشگلمون
مامان طهورا عسلی
31 خرداد 91 1:46
سلام چه دخمل نازی ما شما رو لینک کردیم البته با اجازه به ما هم سر بزنین