همه هستی ام، گل بهشتی ام ریحانه جان ،همه هستی ام، گل بهشتی ام ریحانه جان ،، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره
چراغ زندگیم روشناجونچراغ زندگیم روشناجون، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

ریحانه و روشنای زندگی مون

ریحانه و هفتمین ماه زندگیش (آذر)

دوستای گلم که با وارد کردن رمز مشکل داشتین ، رمز این پست برداشته شد.  سلام شیرینکم! امروز میخوام یه خلاصه از ماه هفتمت برات بنویسم.   ریحانه در ماه هفتم زندگیش: ریحانه جون اول آذرماه 6 ماهه شدی و وارد ماه هفتم از زندگیت شدی. من و بابایی تو رو بردیم برای چکاپ ماهیانه و بعد از واکسن 6 ماهگی، قد و وزنت رو اندازه گرفتیم وزنت 8900 بود و قدت 68 که البته خانم دکتر به من گفتن 68 اما بعدش که توی خونه کارتت رو باز کردم دیدم زده 69 از طرفی هم بابایی می گفت محاله زیر 70 باشه چون خودش دقیق اندازه گیری کرده بود این بود که منتظر شدیم 7 ماهه بشی و تو رو ببریم برای کنترل و بالاخره ببینیم کی درست میگه. شنبه 3 دی بردیمت بهداشت و کاش...
7 دی 1390

جشن دندونی ریحانه جونم

                  ... .  . . ..  . . . .  . ... پی نوشت: تاریخ این پست ویرایش شده است.              بقیه عکسا در ادامه مطلب.   توت فرنگی مامان! همونطور که قبلا گفتم جشن دندونی شما همزمان بود با شب یلدا و مامانی برات سالاد الویه دندونی درست کرده بود و بابایی هم نون باگت خریده بود و آخر شب ساندویچ کردیم و به مهمونا دادیم و خیلی خوششون اومده بود. چند تا  گیفت خوشگل هم آماده کرده بودم و عکس خوشگلت رو از ربان گیفت ها آویزون کرده بودم و به مهمونامون هدیه دادیم. اینجا هندو...
1 دی 1390

ریحانه و اولین شب یلداش

   ریحانه جونم!         اولین شب یلدات مبارک            امیدوارم هندوانه رویاهایت شیرین،                                  انار موفقیت هایت پر دانه،                                              پسته خاطراتت...
1 دی 1390

یلدا مبارک

سلام دوستای گلم، من و همسری و ریحانه خوبیم. ممنونم از اینکه زود زود بهمون سر می زنین و جویای حالمونین. امشب اومدم پیشاپیش شب یلدا رو به همه دوستای نازنینم تبریک بگم و ازتون عذرخواهی کنم از اینکه چند روزی غیبت دارم و نمی تونم به تک تک شما عزیزان سر بزنم و حضوری تبریک بگم.(علت در ادامه مطلب)       دوست جونام! علت غیبتم اینه که راستش شب یلدا شب نشینی فامیلی تو خونه ماست و منم دست تنهام برای همین باید از چند روز قبلش کارامو بکنم و فقط سالاد الویه دندونی دخملی بمونه برای همون روز. برای همین این چند روز رو اگه کامنتاتون تایید نشد یا بدون پاسخ تایید شد عذر می خوام. همتون رو دوست دارم و امیدوارم شب خاطره...
27 آذر 1390

اولین مرواریدت مبارک

  ریحانه ناناشم! روز تاسوعا (14 آذر) در 6 ماه و نیمگی اولین مرواریدت خودشو نشون داد و شکر خدا خبری از اسهال و استفراغ و تب نبود فقط یه جورایی مظلوم شده بودی و مثل هر روز بلند بلند آواز سر نمی دادی و جیغ هم نمی کشیدی. ریحانم انگار عزادار امام حسین (ع) بودی. خدا حفظت کنه دخترکم که مظلومیتت منو یاد 6 ماهه امام حسین مینداخت و تا یادم میفتاد، دلم می لرزید و اشکام سرازیر می شد و همش زیر لب میگفتم: "امان از دل رباب" اصلا امشب نیومده بودم که این حرفا رو بزنم نمی دونم چطور شد... اینم عکس اولین مرواریدت:     ...
26 آذر 1390
1