همه هستی ام، گل بهشتی ام ریحانه جان ،همه هستی ام، گل بهشتی ام ریحانه جان ،، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره
چراغ زندگیم روشناجونچراغ زندگیم روشناجون، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

ریحانه و روشنای زندگی مون

ریحانه در دنیای پوشک هاش

سلام نفس مامان ! این پست مربوط میشه به 21 دی ماه که شما 7 ماه و 21 روزه بودی. نحانای نازم! اون روز با عشقی وصف نشدنی چند ساعت از وقتم رو با تو گذروندم و کلی باهم کیف کردیم و سرمای زمستون رو با حرارت دلامون گرم کردیم. با اینکه خیلی از اون روز گذشته اما دلم نیومد این روز شیرین رو برات ثبت نکنم. اون روز من و تو تنها بودیم و من برای اولین بار بدون حضور بابایی می خواستم ازت عکس بگیرم و خیلی سخت بود هم دوربین رو کنترل کنم و هم تو رو بخندونم، اما موفق شدم. عکسای ناز زیادی ازت گرفتم اما اینا رو گلچین کردم تا خاطره اون روز برای همیشه تو ذهنم بمونه. قربون اون خنده های شیرینت عروسکم!   اینجا دیگه نتونستی آروم بشینی و شیطنتت...
17 اسفند 1390

ریحانه و تغییرات قبل و بعد از اصلاح سر

ریحانه جونم! این عکسا مربوط میشه به 7 ماه و نیمگیت یعنی اواسط دی ماه که مامانی بدون هیچ گونه سابقه قبلی کار خطیر آرایشگری رو انجام داد و برای چندمین بار موهای نازنینت رو که همش در حال رشدن- کوتاه کرد. (درگوشی: البته یه بار قبل از تو ناشی گریم رو سر موهای بابایی در آورده بودم و زیادم بی سابقه نبودم. ههههههه ) 3 تا عکس اولی قبل از اصلاحه که شب گرفتم :   و دوتا عکس پایینی هم صبح بعد از اصلاح و حموم گرفتم: و حالا نوبتی هم باشه نوبت نظرای شما خاله جونای دخمل گلمه : 1- آیا بنده استعداد آرایشگری دارم یا باید زیاد به کارم امیدوار نباشم و موهای این نی نی فسقلی رو به دست کاردان بسپارم؟ 2- به نظر شما نحانای مامان با...
17 اسفند 1390

ریحانه و هشتمین ماه تولدش(دی)

  ریحانه جونم 8 ماهگیت مبارک عزیزم امروز 1 بهمن 1390 ، 8 ماه از عمرت گذشت و وارد نهمین ماه از زندگیت شدی مبارک باشه شیرینم. خدایا هزاران بار شکرت که ما رو لایق بهترین و ارزشمندترین و زیباترین هدیه خودت دونستی و 8 ماهه که افتخار مادر بودن رو نصیبم کردی و این فرشته ناز رو برامون بخشیدی. دخترکم روز به روز شیرین تر میشی و هر روز که می گذره مارو بیشتر از قبل وابسته خودت می کنی. وقتی صدای خنده هات و آواز خوندنات تو فضای خونه مون می پیچه، وقتی با صدای پر از نیاز میگی: "مامام" ، وقتی در آغوشم می گیرمت و از ته دلت بغلم می کنی و می خندی، حتی وقتی شیطونی می کنی و سفرمون رو می کشی و وسایل رو می ریزی و وقتی ملافه های مبل...
1 بهمن 1390

نشستن ریحانه + دومین دندونش

  نشستن ریحانه: ریحانه نازنینم روز جمعه 2 دی در 7 ماه و 2 روزگی برای اولین بار بدون کمک تونستی بشینی. اولش همش سقوط می کردی ولی بعد از کمی تمرین دیگه خیلی راحت تونستی بشینی و خودت هم ذوق زده شده بودی. می خواستم توی پست مخصوصی بنویسم این بود که تو پست های قبلی نذاشتم. اینم عکسات:   اولین بالمه دالم میسینم.استرس؟؟؟ نه بابا استلس ندالم     یکی منو بگیله دالم سقوط می کنم.   بذارید ببینم میتونم دستامو ول کنم؟ آره بابا زیادم شخت نبودا     مامانی، بابایی دیدین تونستم     حالا دیگه می تونم بشینم هوراااااااا     &n...
10 دی 1390

ریحانه جون 222 روزگیت مبارک

                                                                                       ریحانه نازنینم امروز 222 روزه شدی.                                      مبارک باشه  گل بهاری من!                                   &...
8 دی 1390
1