ریحانه اتاقشو می تکانه ؛)
خاله جونا این لباس کارم بید هاااا
دارم کمک مامانم می کنم تا اتاقم رو گردگیری کنیم و برای سال نو تمیز ممیز کنیم.
بفرمایید ادامه مطلب:
مامانی یه هفته پیش همه ی عروسکام رو شست و منو گذاشت وسطشون و عکس گرفت البته یه سری از عروسکام هم تو لباسشوئی در حال شسته شدن بودن.
بابایی منو بغلم کن! خسته شدم از دست این عکاس بازیای مامان!
وای که روز خونه تکونی چه کیفی کردم و چه آتیشی سوزوندم.
اینجا دارم با حسرت به مارک خرمالو خان نیگاه می کنم و تو دلم میگم: چی میشد من تو رو می خوردم و مامانم داد نمی زد: ریحـــــــــــــــــــانه اَخِِِِ
چقدر به نظرم آشنا میای من تو رو جایی ندیدم؟؟؟ آهان همون آویز تختمی که از وقتی بزرگ شدم و غلت زدم مامانم دیگه منو رو تختم نذاشت که باهات بازی کنم.
اکشال نداره حالا که مشغول خونه تکونیه باهات بازی می کنم.
.........................................................................
اینجا مامانی منو برد حموم و بعد از کلی بازی تو وانم منو شست و مثل دسته گلم کرد و دوباره ادامه ماجرا...
این کیه؟ چه نی نی نازیه !!!
بذار یه ماچی بکنمت
تو چقد شبیه منی !!! تو منی یا من توام؟
آخه تو چشمات طوسیه ولی چشای من عسلیه تو عکسم که همیشه سیاه میفته.
پس بالاخره چشای من چه رنگیه ؟؟؟ مــــــــــــــامـــــــــــــــــــــان !
پی نوشت: عکسای دکوراسیون جدید اتاقم بعد از عید و تعطیلات.