ریحانه و پنجمین دندونش
ای دخملی ناناشی،
ناناشی و آناشی،
امروز 17 اسفند در 9 ماه و 17 روزگی پنجمین دندونت هم از سمت راست دندونای پایینیت (راست خودت) جوونه زد راحت و بی دردسر.
مبارکت باشه آب نباتم!
اما چی بگم از دندونای وسط بالایی که یک ماهه عذابت میدن و هنوزم در نیومدن.
البته سمت راستیه تا یکی دو روز درمیاد چون متورم شده و خیلی ناجور قرمز شده انگار زخمه.
اگه عکس گرفتم حتما میذارم هر چند کار سختیه.
راستی مامانی پریروز 15 اسفند دوباره بردمت بهداشت و متاسفانه بازم وزنت ثابته و فرقی نکرده دیگه کم کم دارم نگران میشم.
آخه تو که غذات شکر خدا خوبه و ویتامین و قطره آهنت رو هم که خوب می خوری پس چرا رشدت ثابته؟؟؟
البته هر چی از شیطونی ها و شلوغیات بگم کم گفتم. تو همون چند دقیقه ای که با خانم کارشناس صحبت می کردم انقدر تو بغلم شیطونی کردی و با دیدن نی نیه یه مراجعه کننده دیگه واکنش نشون دادی و به زبون خودت با نی نی صحبت کردی که خانم کارشناس هم فهمید چرا رشدت ثابت شده.
گفت این دخملی معلومه شیطونه و یه جا بند نمیشه برای همین انرژی می سوزونه و همش باید انرژیش رو تامین کنین.
از همون روز 4 مغز هم به خوردنی هات اضافه شده و وقتی یه قاشق 4 مغز آسیاب شده رو با بیسکوئیت خیس شده قاطی می کنم و بهت میدم خیلی دوست داری و خوب می خوری.
دیروز انقدر ظرف غذا به دست همش دنبالت بودم و هر چی دم دستم میومد به خوردت میدادم که شب دیدم لپات گل انداخته کلی با بابایی بهت خندیدیم.
آخه یه مساله ای هم که هست وقتی غذات رو بیشتر می کنم تحرکات و جست و خیزای تو هم بیشتر میشه و انرژی بیشتری می سوزونی.
دیشب انقدر از سر و کول من و بابا بالا رفتی و از این ور به اون ور رفتی و آتیش سوزوندی که وقتی شیشه آب لیمو شیرین رو دادم دستت یه قلوپ نخورده یهو به خواب رفتی و شیشه از دستت افتاد و من و بابایی کلی دلمون برات ضعف رفت.
ریحانم! این 10 روز تا عید رو خوب بخور و جون بگیر مامانی.
آخه هر کی میبینه میگه لاغر شدی و من تو دلم کلی غصه می خورم برای لپای آب شدت.
دندونای نحانا! لطفا یکی یکی به نوبت بابا دخملم دردش میاد خب.
پی نوشت: خاله جونا چند تا پست قبلی رو هم ببینید. دیدین گفتم جبران می کنم. بگین: ماشاا...