ریحانه و هشتمین ماه تولدش(دی)
ریحانه جونم 8 ماهگیت مبارک عزیزم
امروز 1 بهمن 1390، 8 ماه از عمرت گذشت و وارد نهمین ماه از زندگیت شدی مبارک باشه شیرینم.
خدایا هزاران بار شکرت که ما رو لایق بهترین و ارزشمندترین و زیباترین هدیه خودت دونستی و 8 ماهه که افتخار مادر بودن رو نصیبم کردی و این فرشته ناز رو برامون بخشیدی.
دخترکم روز به روز شیرین تر میشی و هر روز که می گذره مارو بیشتر از قبل وابسته خودت می کنی.
وقتی صدای خنده هات و آواز خوندنات تو فضای خونه مون می پیچه،
وقتی با صدای پر از نیاز میگی:"مامام"،
وقتی در آغوشم می گیرمت و از ته دلت بغلم می کنی و می خندی،
حتی وقتی شیطونی می کنی و سفرمون رو می کشی و وسایل رو می ریزی
و وقتی ملافه های مبلامون رو می کشی و ظرف میوه های مصنوعی مون رو بر می گردونی و نگاه شیطنت آمیز می کنی و زیرکانه می خندی،
دستامو می برم بالا و میگم:
خدای مهربونم هزاران بار شکرت، شکرت که فرزندی عطا فرمودی که سالمه و داره به همه جا سرک می کشه ، شکرت که سلامتی بهم دادی تا هرچی اون میریزه من جمع و جور کنم، شکرت که ... آخه خدای خوبم کدوم یک از نعمتهات رو شکر کنم؟ خوبی هایی که در حقمون کردی خیلی بیشماره و با نوشتن تموم نمی شه.
پیشرفت های ریحانه در هشتمین ماه تولدش در ادامه مطلبه که به خاطر دوستای نازم که با وارد کردن رمز مشکل داشتن، بدون رمزه.
پی نوشت: این پست ویرایش شده است و مطالب مربوط به چند روز پس از پست قبل هست.
عروسکم ! تو 8 ماهگیت خیلی زبل و باهوش شدی و با هزار جور ناز و عشوه دل من و بابایی رو می بری. شکر خدا دختر فوق العاده خوش اخلاق و خوش خنده ای هم هستی.
- تا بالا سرت می ایستیم برامون آغوش باز می کنی و إهن إهن می کنی تا ورداریمت.
- وقتی بغلت می کنم هم تا بخوام آماده بشم برای شیر دادن، طاقتت طاق میشه و پشت سر هم إهن إهن سر میدی و لباسم رو می کشی.
- موقع شیرخوردن هم با اون دستت که آزاد هست به یه جایی از بدن مامان گیر میدی, یا چنگ می زنی یا به زور دستت رو به موهام می رسونی و می کشی یا با دکمه لباسم بازی می کنی و یا لباسم رو می کشی خلاصه با مشغولیت و شیطنت شیر می خوری.
- دختر سحرخیزی هم هستی هر روز ساعت 8 الی 8 و نیم بیدار میشی و موهای مامانو می کشی و اگه دیدی مامان از رو نمی ره تو صورتش چنگول می زنی و میگی: اَاَاَه. تا چشمامو باز می کنم یه لبخند قشنگ تحویلم میدی. اما بازم کم نمیارم و به هر ترفندی شده دوباره می خوابونمت.
- یه وقتایی هم برای اینکه توجه ما رو جلب کنی پشت سر هم سرفه های الکی سر میدی و لوس میشی و می خندی.
چهار دست و پا راه می ری و همه جا رو به هم می ریزی و به همه جا سرک می کشی و خرابکاری می کنی .
(نفس خانوم! تو این چند روزی که طول کشید بیام و مطالب رو ویرایش کنم تو چهار دست و پا رفتن کلی پیشرفت کردی و دیگه به صورت کاملا حرفه ای این کار رو انجام میدی.)
- از تخت و صندلی و مبل می گیری و بلند میشی.
- به سیم علاقه داری هر کجا سیم ببینی خودت رو می رسونی، به خاطر تو تلفنمون رو از هال ورداشتیم و گذاشتیم تو اتاق و سیم های تی وی رو هم همیشه یه ملافه ای می کشم روش تا نبینی.
- مزه سرامیک ها رو هم دوست داری تا میرم آشپزخونه چشمم رو دور می بینی و می ری رو سرامیک ها و با احتیاط زبونت رو بیرون میاری و سرامیک ها رو لیس می زنی. اه اه
اینجا پوشکت رو عوض کردم و مجال ندادی شلوارت رو بپوشونم و بدو بدو رفتی رو سرامیک ها و ادامه ماجرا ...
تو این عکسم خم شده بودی اپن رو لیس بزنی که یهو بابایی صدات زد و تو هم یه خنده دلبرانه تحویلش دادی تا کاری به کارت نداشته باشه.(ای شیطون)
- از دیگر موارد مورد علاقه برای لیس زدن دمپایی های رو فرشی من و باباست که تا می بینیشون خودت رو بهشون می رسونی. چه کارایی می کنی دختر آدم حالش بد میشه از نوشتنش، ولی باید ثبتش کنم تا فردا روزی بخونی و بدونی که چه کارایی می کردی و مامانی از وقتی چهار دست و پا میری آروم و قرار نداره و کارش شده دنبال تو راه افتادن.
- عاشق نشستن تو وانت هستی و از آب و آب بازی هم خیلی خوشت میاد وقتی میریم حموم کلی ذوق می کنی و با کتاب حمومت مشغول بازی میشی.
-اینم چندتا عکس بعد از در اومدن از حموم:
- عاشق مارک عروسکاتی و تا یه عروسکی دستت می دیم مارکش رو پیدا می کنی و می بری دهنت و با ملچ مولوچ فراوان می خوری و کلی هم ذوق می کنی دیگه از بس خوردی مارک عروسکات نخ نما شده منم زیاد سخت گیری نمی کنم چون هر بار که لباس شویی روشن می کنم یکی دو تا از عروسکات رو هم می شورم.
- هنوز دو تا دندون کوشولو داری ولی لثه های بالاییت ورم کرده و دندونات پایین اومدن اما هنوز لثه ات رو نشکافتن.
- یه کار دیگه ای که می کنی و من دلم ضعف میره برات اینه که وقتی با دقت می خوای یه چیزی رو نگاه کنی سرت رو یه طرف خم می کنی و با دهن باز نگاه می کنی این مورد برای چهره های جدید هم که باهات حرف می زنن صدق می کنه.
- وقتی صدای آهنگ پیام های بازرگانی رو می شنوی(مخصوصا تبلیغات شبکه آی فیلم رو که رنگارنگه) یه جا میخکوب میشی و با چشای گرد شده و دهن باز نگاه می کنی و اگه من یا بابا یه لحظه ناخواسته برفک کنیم داد می زنی و با دست ما رو پس می زنی تا ادامه اش رو ببینی.
- اینجا هم که غرق دیدن لوستری:
- تازگی ها مسیر آشپزخونه رو هم یاد گرفتی و میای رو اجاق گاز که آینه ایه خودت رو نگاه می کنی و حرف می زنی با خودت.
-23 دی ماه (7 ماه و 23 روزگیت) برای اولین بار به انگشتای پات لاک زدم و کلی قربون صدقه ات رفتم.
- خوردنی هایی که تا حالا نوش جون کردی:
1- فرنی(که خیلی دوست داری)
2- حریره بادوم(فقط یه بار درست کردم و زیاد خوشت نیومد منم به همون فرنی اکتفا کردم) –
3-سوپ مرغ-
4- سوپ ماهیچه-
- کته گوشت(بار اول زیاد خوشت نیومد ولی بار دوم که خاله جون بهت داد با اشتها خوردی)-
6- کته مرغ
7- پوره سیب زمینی و هویج( وقتی سیب زمینی و هویج آب پز له شده رو با شیر رقیق می کنم با اکراه می خوری ولی وقتی با آب مرغ رقیق می کنم نسبتا بهتر می خوری)
- زرده تخم مرغ(هر روز نصف زرده بهت می دم که با اکراه می خوری هزار جور باید شکلک در بیاریم تا یه قاشق بذاریم دهنت)
9-آبمیوه (آب هویج و آب سیب)
10- میوه (سیب - موز – خیار- انگور- لیمو)
11- نون سنگک(تا می بینی إهن إهن می کنی تا زود بدیم دستت آخه خیلی دوست داری)
12- از وقتی هم وارد ماه نهم شدی برات آش درست کردم با آب ماهیچه و همه حبوبات و سبزیجات تازه و خوشبختانه خیلی خوشت اومد و با اشتها خوردی.
13- عدس پلو با چرخ کرده
تو کارت بهداشتت نوشته که می تونم از این ماه بهت خرما بدم ولی نمی دونم چقدر بدم که پاهات نسوزه آخه خیلی شیرینه.
عذرخواهی نوشت:
خاله های مهربون ریحانه ببخشید نظرات این پست رو بدون پاسخ، تایید کردم. از همینجا از تک تک شما تشکر می کنم. دوستای گلم ببخشید یه مدتی اصلا حال و حوصله وبگردی نداشتم و به خیلی هاتون نه سر زدم و نه کامنت گذاشتم، اگر هم کامنتی گذاشته باشم با موبایل بوده و مفید و مختصر بوده، از اینکه کوتاهی منو نادیده می گیرین و صادقانه و با دلای مهربونتون به خونه مجازی ما میاین و برامون کامنت های پر مهر می نویسین ممنونم این نشونه بزرگواری و دل پاکتونه، امیدوارم بتونم جبران کنم.