ریحانه در یک سال و یک ماهگی
دخترک ناناسم! امروز اول تیر91، 13 ماهه شدی !
چقدر عمرمون کوتاهه و با سرعت داره می گذره.
پارسال همچین روزی 1 ماهه بودی و بابایی از تهران اومد به شهرستان و با دیدنت باورش نمی شد که تو همون نی نی 2 هفته پیشی آخه ماشاا... کپل موپول و سفید شده بودی و بابایی بعد از 2 هفته که دیدت با تعجب گفت: این دختر منه؟!!!
یادش بخیر ...
پارسال یه نی نی کوچولوی نازنازی بودی که فقط کارت خوردن و خوابیدن بود و امروز که 13 ماهه شدی یه دخمل کاملا شیطون و پر تحرکی که یه جا بند نمیشی و مامانی لحظه ها رو می شماره تا لحظه خواب نیمروزت برسه تا بلکه بتونه به کاراش برسه.
انقدر شیطونی می کنی که به خاطرت کل دکوراسیون خونه رو به هم زدیم تا سلامتیت به خطر نیفته.
مبلا رو از جلوی اپن ورداشتیم تا نتونی بری روی اپن آشپزخونه.
- درست روز پدر، دهمین مرواریدت (دومین دندون آسیابت) دراومد و کلی اذیت شدی و تا چند روز دستت رو می بردی سمت دهنت و می گفتی :" آی آی آی" ژل بی حسی هم فقط تا لحظات کوتاهی تاثیر می کرد و بعدش دوباره غر زدنات شروع می شد.
- وقتی بابایی میره سر کار از پشت پنجره باهاش بای بای می کنی و با خنده راهیش می کنی.
- برای راه رفتن ترس داری و هر وقت می خواهیم بایستی زود می فهمی و می شینی و دلت نمی خواد دستات رو ول کنیم.
- 23 خرداد( در 1 سال و 23 روزگی) برای اولین بار تونستی چند ثانیه بایستی و دل من و بابا رو یه عالمه شاد کنی اما دیگه تکرار نکردی یا اگر هم وایمیستادی فقط 1 ثانیه بود نه بیشتر.
- آخرش هم روروئک سوار نشدی و تا می ذاریم توش طوری گریه می کنی که نفست می گیره و سیاه میشی آخه چرا مامانی؟! عزیزجون و آبایی میگن چون سوار روروئک نشدی زیر پاهات سفت نشده و برای همین دیر راه میفتی.
( عزیزجون میگه من و خاله جون هر دومون تو 9 ماهگی راه افتادیم. هر بار که زنگ می زنه از راه افتادنت سوال می کنه خیلی نگرانته ولی هنوز که دیر نشده. )
- خیلی حرفه ای نانای می کنی و از اونجایی که نمی تونی راه بری موقع نانای کردن روی زانوهات بلند میشی و دستات رو هم تکون میدی و ناز و عشوه میای.
- دیگه خانوم شدی و بغل همه میری و غریبی نمی کنیمگر اینکه خوابت بیاد یا گرسنه ات باشه وحوصله نداشته باشی.
- با دیدن بچه ها ذوق می کنی و خنده های صدادار می کنی و دستات رو براشون باز می کنی تا بغلت کنن.
- همچنان عاشق صدای اذانی و تا آخرش یه جا میشینی و گوش میدی.
- میان برنامه ها و تبلیغات شبکه آی فیلم رو هم خیلی دوست داری وقتی از دور بشنوی بدو بدو خودت رو جلوی تی وی می رسونی و با ذوق و شوق نگاه می کنی. مخصوصا تبلیغات تلویزیونی "تراشه -های* الماس" و " عرقیات گیاهی ز ح ل" رو به خاطر وجود بچه ها خیلی دوست داری و با دیدنش لبخند رو لبات می
شینه.
- همش می خوای باهات حرف بزنیم و بازی کنیم وقتی بهت می گیم: "بذار بیام" چهار دست و پا و جیغ زنان به سرعت جت محیط رو ترک می کنی و وسط راه هم برمی گردی ببینی کسی دنبالت میاد یا نه. اگه دنبالت بیایم دوباره جیغ بنفش می کشی و پا به فرار میذاری.
- دیگه هر کی میره دستشویی میری پشت در میشینی و مثل یه نی نی عاقل منتظر میشی تا برگرده و مزاحم کارش نمی شی.
- بابا ، مامان و چیزایی رو که جیزه با انگشت اشاره نشون میدی و می خندی. وقتی هم می گیم: ریحانه کو؟ هر کدوم از قاب عکسات که نزدیک باشه نشون میدی.
- وقت و بی وقت میری روی مبل و چراغ رو روشن می کنی.
- دونه های روی فرش رو با مهارت می بری سمت دهنت. اول سعی می کنی با دو تا انگشت اشاره و شست ورش داری اگه موفق نشدی، انگشت اشاره رو می بری دهنت و وقتی خیس شد محکم روی دونه مورد نظر فشار میدی و وقتی دونه به انگشت خیست چسبید می بری سمت دهنت و با ملچ مولوچ می خوری. وروجکی هستی برا خودت هاااااا
- وقتی میای تو آشپزخونه کلی خرابکاری می کنی و آخر سر هم میشینی جلوی اجاق گاز که آینه ایه و با ریحانه توی آینه بازی می کنی و براش دست دسی می کنی و می خندی و بوسش می کنی و بعضی وقتا هم گیس و گیس کشون راه میندازی و آشپزخونه رو ترک می کنی.
- وقتی جیش می کنی با دستت پوشکت رو می گیری و میگی:"پوووووف" اگه موثر واقع نشد با حالت گریه میگی: "آی آی آی" تا عوضت کنم.
- وقتی برای تعویض پوشک می برمت حموم با دیدن خودت توی آینه لبخند ملیح تحویل میدی و با انگشت اشاره خودت رو نشون میدی و میگی: نـــــــــی
- علاقه زیادی به موس و کیبورد داری و کاربرد هر دوشون رو می دونی موس رو کلیک می کنی و دکمه های کیبورد رو وقتی فشار میدی به صفحه مانیتور نگاه می کنی تا ببینی چه اتفاقی افتاد.
دایره لغات نحانه در 13 ماهگی:
غیر از کلماتی که تا یک سالگی می گفتی، این واژه ها جدیدا به دایره لغاتت اضافه شده:
وقتی میگیم زنبوره میگه: وززززززززززز
پیشو میگه: ایو (میو)
با دیدن هر بچه یا عروسکی با انگشت اشاره نشون میدی و میگی: نــــــی ( یعنی نی نی)
می می هم از" آنانا" به" آبده" تغییر یافته.
و کلمه "جیز" هم از "دیز" به همون "جیز" تغییر پیدا کرد.
پی نوشت 1:این مطلب مربوط به اول ماه(ماهگرد ریحانه خانوم) می باشد.
پی نوشت2: امروز 2 تیر 91 در 1 سال و 1 ماه و 1 روزگیت(مصادف با شب ولادت با سعادت امام حسین (ع) ) چندین بار به مدت چند ثانیه ایستادی و انقدر خوشحال شدیم که انگار ایستادنت عیدی امام حسین(ع) بود.
پی نوشت 3:امروز در ١ سال و ١ ماه و١ روزگیت رفتیم امامزاده حسن و یه دل سیر زیارت کردی عکسش تو گوشی موبایلمه که اگه بخوام اینجا بذارم باید دیس کانکت شم چون با اینترنت گوشی وصل میشم. ایشاا... فرداشب همین جا می ذارم.
پی نوشت 4:پست پایین هم مربوط به 1 سالگیه جیگرمه که به دلایلی که قبلا گفته شد آپ نشده بود و کامنتدونیش هم غیر فعال کردم.
پی نوشت 5: اینم عکس زیارت امامزاده حسن توسط نحان جوجو:
پی نوشت6 :
چند مورد رو یادم رفته بود بنویسم:
- یکی در مورد خوابت بود که شکر خدا هیچ مشکلی نداری و راحت می خوابی فقط چند بار برای شیر بیدار میشی.
- از غذاها هم همه چی شکر خدا می خوری و با تخم مرغ آشتی کردی البته به صورت املت یا نیمرو. امروز تخم مرغ آب پز برات پختم فقط به هوای خیارشور خوردی.
- آبگوشت و تیلیت رو بیشتر از پلو دوست داری.
- امروز هم کاشف به عمل اومد که زیتون رو هم دوست داری.
- آب طالبی با بستنی رو هم خوب می خوری مخصوصا اگه ساعات گرم روز باشه.
- بازم هست اما ذهنم یاری نمی کنه شاید بعدا اضافه کردم.