همه هستی ام، گل بهشتی ام ریحانه جان ،همه هستی ام، گل بهشتی ام ریحانه جان ،، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره
چراغ زندگیم روشناجونچراغ زندگیم روشناجون، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

ریحانه و روشنای زندگی مون

ریحانه در یک سال و یک ماهگی

1391/4/2 0:58
نویسنده : مامانی
1,529 بازدید
اشتراک گذاری

 

دخترک ناناسم! امروز اول تیر91، 13 ماهه شدی !

چقدر عمرمون کوتاهه و با سرعت داره می گذره.

 پارسال همچین روزی 1 ماهه بودی و بابایی از تهران اومد به شهرستان و با دیدنت باورش نمی شد که تو همون نی نی 2 هفته پیشی آخه ماشاا... کپل موپول و سفید شده بودی و بابایی بعد از 2 هفته که دیدت با تعجب گفت: این دختر منه؟!!!

یادش بخیر ...

پارسال یه نی نی کوچولوی نازنازی بودی که فقط کارت خوردن و خوابیدن بود و امروز که 13 ماهه شدی یه دخمل کاملا شیطون و پر تحرکی که یه جا بند نمیشی و مامانی لحظه ها رو می شماره تا لحظه خواب نیمروزت برسه تا بلکه بتونه به کاراش برسه.

انقدر شیطونی می کنی که به خاطرت کل دکوراسیون خونه رو به هم زدیم تا سلامتیت به خطر نیفته.

مبلا رو از جلوی اپن ورداشتیم تا نتونی بری روی اپن آشپزخونه.

- درست روز پدر، دهمین مرواریدت (دومین دندون آسیابت) دراومد و کلی اذیت شدی و تا چند روز دستت رو می بردی سمت دهنت و می گفتی :" آی آی آی" ژل بی حسی هم فقط تا لحظات کوتاهی تاثیر می کرد و بعدش دوباره  غر زدنات شروع می شد.

- وقتی بابایی میره سر کار از پشت پنجره باهاش بای بای می کنی و با خنده راهیش می کنی.

- برای راه رفتن ترس داری و هر وقت می خواهیم بایستی زود می فهمی و می شینی و دلت نمی خواد دستات رو ول کنیم.

- 23 خرداد( در 1 سال و 23 روزگی) برای اولین بار تونستی چند ثانیه بایستی و دل من و بابا رو یه عالمه شاد کنی اما دیگه تکرار نکردی یا اگر هم وایمیستادی فقط 1 ثانیه بود نه بیشتر.

- آخرش هم روروئک سوار نشدی و تا می ذاریم توش طوری گریه می کنی که نفست می گیره و سیاه میشی آخه چرا مامانی؟! عزیزجون و آبایی میگن چون سوار روروئک نشدی زیر پاهات سفت نشده و برای همین دیر راه میفتی.

( عزیزجون میگه من و خاله جون هر دومون تو 9 ماهگی راه افتادیم. هر بار که زنگ می زنه از راه افتادنت سوال می کنه خیلی نگرانته ولی هنوز که دیر نشده. )

- خیلی حرفه ای نانای می کنی و از اونجایی که نمی تونی راه بری موقع نانای کردن روی زانوهات بلند میشی و دستات رو هم تکون میدی و ناز و عشوه میای.

- دیگه خانوم شدی و بغل همه میری و غریبی نمی کنیمگر اینکه خوابت بیاد یا گرسنه ات باشه وحوصله نداشته باشی.

- با دیدن بچه ها ذوق می کنی و خنده های صدادار می کنی و دستات رو براشون باز می کنی تا بغلت کنن.

- همچنان عاشق صدای اذانی و تا آخرش یه جا میشینی و گوش میدی.

- میان برنامه ها و تبلیغات شبکه آی فیلم رو هم خیلی دوست داری وقتی از دور بشنوی بدو بدو خودت رو جلوی تی وی می رسونی و با ذوق و شوق نگاه می کنی. مخصوصا تبلیغات تلویزیونی "تراشه -های* الماس" و " عرقیات گیاهی ز ح ل" رو به خاطر وجود بچه ها خیلی دوست داری و با دیدنش لبخند رو لبات می

شینه.

- همش می خوای باهات حرف بزنیم و بازی کنیم وقتی بهت می گیم: "بذار بیام" چهار دست و پا و جیغ زنان به سرعت جت محیط رو ترک می کنی و وسط راه هم برمی گردی ببینی کسی دنبالت میاد یا نه. اگه دنبالت بیایم دوباره جیغ بنفش می کشی و پا به فرار میذاری.

- دیگه هر کی میره دستشویی میری پشت در میشینی و مثل یه نی نی عاقل منتظر میشی تا برگرده و مزاحم کارش نمی شی.

- بابا ، مامان و چیزایی رو که جیزه با انگشت اشاره نشون میدی و می خندی. وقتی هم می گیم: ریحانه کو؟ هر کدوم از قاب عکسات که نزدیک باشه نشون میدی.

- وقت و بی وقت میری روی مبل و چراغ رو روشن می کنی.

- دونه های روی فرش رو با مهارت می بری سمت دهنت. اول سعی می کنی با دو تا انگشت اشاره و شست ورش داری اگه موفق نشدی، انگشت اشاره رو می بری دهنت و وقتی خیس شد محکم روی دونه مورد نظر فشار میدی و وقتی دونه به انگشت خیست چسبید می بری سمت دهنت و با ملچ مولوچ می خوری. وروجکی هستی برا خودت هاااااا

 

- وقتی میای تو آشپزخونه کلی خرابکاری می کنی و آخر سر هم میشینی جلوی اجاق گاز که آینه ایه و با ریحانه توی آینه بازی می کنی و براش دست دسی می کنی و می خندی و بوسش می کنی و بعضی وقتا هم گیس و گیس کشون راه میندازی و آشپزخونه رو ترک می کنی.

- وقتی جیش می کنی با دستت پوشکت رو می گیری و میگی:"پوووووف" اگه موثر واقع نشد با حالت گریه میگی: "آی آی آی" تا عوضت کنم.

- وقتی برای تعویض پوشک می برمت حموم با دیدن خودت توی آینه لبخند ملیح تحویل میدی و با انگشت اشاره خودت رو نشون میدی و میگی: نـــــــــی

- علاقه زیادی به موس و کیبورد داری و کاربرد هر دوشون رو می دونی موس رو کلیک می کنی و دکمه های کیبورد رو وقتی فشار میدی به صفحه مانیتور نگاه می کنی تا ببینی چه اتفاقی افتاد.

 

دایره لغات نحانه در 13 ماهگی:

غیر از کلماتی که تا یک سالگی می گفتی، این واژه ها جدیدا به دایره لغاتت اضافه شده:

وقتی میگیم زنبوره میگه: وززززززززززز

پیشو میگه: ایو (میو)

با دیدن هر بچه یا عروسکی با انگشت اشاره نشون میدی و میگی: نــــــی ( یعنی نی نی)

می می هم از" آنانا" به" آبده" تغییر یافته.

و کلمه "جیز" هم از "دیز" به همون "جیز" تغییر پیدا کرد.

 


پی نوشت 1:این مطلب مربوط به اول ماه(ماهگرد ریحانه خانوم) می باشد.

پی نوشت2: امروز 2 تیر 91 در 1 سال و 1 ماه و 1 روزگیت(مصادف با شب ولادت با سعادت امام حسین (ع) ) چندین بار به مدت چند ثانیه ایستادی و انقدر خوشحال شدیم که انگار ایستادنت عیدی امام حسین(ع) بود.

پی نوشت 3:امروز در ١ سال و ١ ماه و١ روزگیت رفتیم امامزاده حسن و یه دل سیر زیارت کردی عکسش تو گوشی موبایلمه که اگه بخوام اینجا بذارم باید دیس کانکت شم چون با اینترنت گوشی وصل میشم. ایشاا... فرداشب همین جا می ذارم.

پی نوشت 4:پست پایین هم مربوط به 1 سالگیه جیگرمه که به دلایلی که قبلا گفته شد آپ نشده بود و کامنتدونیش هم غیر فعال کردم.

پی نوشت 5: اینم عکس زیارت امامزاده حسن توسط نحان جوجو:

.

پی نوشت6 :

چند مورد رو یادم رفته بود بنویسم:

- یکی در مورد خوابت بود که شکر خدا هیچ مشکلی نداری و راحت می خوابی فقط چند بار برای شیر بیدار میشی.

- از غذاها هم همه چی شکر خدا می خوری و با تخم مرغ آشتی کردی البته به صورت املت یا نیمرو. امروز تخم مرغ آب پز برات پختم فقط به هوای خیارشور خوردی.

- آبگوشت و تیلیت رو بیشتر از پلو دوست داری.

- امروز هم کاشف به عمل اومد که زیتون رو هم دوست داری.

- آب طالبی با بستنی رو هم خوب می خوری مخصوصا اگه ساعات گرم روز باشه.

- بازم هست اما ذهنم یاری نمی کنه شاید بعدا اضافه کردم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (28)

خاله هدي ياسمين زهرا و محمد كوچول
3 تیر 91 3:13
سيزده ماهگي مبارك دخمل خوشگل


خاله هدي ياسمين زهرا و محمد كوچول
3 تیر 91 3:20
فرناز جون نگران ايستادن و راه رفتن دخملي نباش. ماشااله خوشگله كاراش خيلي شبيه ياسمينه. ياسي هم چند ثانيه اي مي ايسته و مثل اينكه مي ترسه با استرس ميشينه و ادامه نميده. ما اصراري به راه رفتنش نداريم چون بالاخره راه ميفته! حالا چندماه و چند روز ديرتر. الان از اين چهاردست و پا رفتنش لذت ببر و اين شيطنتاش چون اينا ديگه تكرار نميشن ولي يه عمر برات راه ميره و بايد دنبالش باشي

نه بابا نگران نیستم فقط مادربزرگاش یه کمی عجله دارن:
یاسی ناناسی که از 6 ماهگی وایمیستاد فک کنم روز عاشورا بود که گفتین برای اولین بار وایساد درسته
ولی ریحانه تازه رو پاهای خودش وایمیسته کی راه میره خدا می دونه
مامان آتین
3 تیر 91 4:34
جونمممم چقدر شیرین شده نحانا جونی با این کارای قشنگش
همه رو خوندم و لذت بردمممممم
راستی راجع به راه رفتنشم نگران نباش عزیزم حالا حالاها وقت داره..
بووووس

ممنونم از دلداریت، انگار همه رو نگران کردم

مامان آتین
3 تیر 91 4:56
اه باز تیک خصوصیو نزدم...(کامنت سوم)

گفتم که خیالت راحت باشه

مامان النا
3 تیر 91 7:57
نووووووووچ نرسیده است .......
----------------------------------------------------
میگم راه رفتنشون دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره خواهرررررررررر . النا هم خیلی دیر راه افتاد . بچم میخواست مطمئن بشه همه ی همسن و سالهاش راه افتادن و خطری نیست بعد راه بیافته ..... الان هم داره تمرین میکنه بدوئه .....
تو روروئک اصلا نذار ... ترسش بیشتر میشه ..... فقط کافیه یه بچه ی همسن خودشون رو ببین و اونوقته که میخوان مثل اون باشن .


وای اینو گل گفتی که "یه بچه ی همسن خودشون رو ببین و اونوقته که میخوان مثل اون باشن"
آخه چند وقت پیش یه نی نی 2 ماه کوچکتر از خودش دید که راه می رفت دستاش رو از کنار میز ول کرد و خودش وایساد و یه لبخند پیروزمندانه هم کرد به همراه جیغ کوتاه که یعنی منم می تونم
مامان النا
3 تیر 91 7:59
عکس نذاشتیااااااااا . گفتم بدونی ههههه

کارهاش باحالا بود مخصوصا آشغال جمع کردن از روی زمین ههههههه

ببوسش . ماشالله


یه عالمه عکس داره اما خودت که خواننده وبلاگمی و می دونی مشکلم چیه
فهيمه
3 تیر 91 10:05
فرنازم سلام، خوبي؟ مي دوني عزيزم من تابحال پست كارهاي بچه اي رو تا اين حد كامل و با دقت نخونده بودم اما انقدر دلم مي خواست ريحانه جونمو ببينم كه تمام كارهاشو با دقت و حوصله خوندم
بيشتر از همه از اذان گوش كردنش لذت بردم، موقع بارداريت زياد گوش مي كردي؟
منم تمام مدت توي بيمارستان براش آيه الكرسي و چهار قل مي خوندم و حالا هم با خوندنشون با آرامش بيشتري مي خوابه
چه لذتي داره نه؟؟؟؟
عزيزم انقدر نگران راه رفتنش نباش حالا كه ايستاده مطمئنا" بزودي هم راه ميره....بچه ي همسايه ي ما دو سال و چهار ماهگي راه افتاد......
فرناز الان حالم خيلي بده و نمي تونم بيشتر بنويسم.....پرهام رو برا اولين بار گذاشتم توي مهد و اومدم ....انگار دارم مي ميرم
دعا كن زده نشه فرناز

فهیمه جون ممنونم از اینکه وقت گذاشتی و خوندی.
آره زمان بارداری هم زیاد اذان گوش میدادم مخصوصا اذان مرحوم موذن زاده اردبیلی رو و واقعا بهم آرامش می داد و الانم ریحانه با شنیدن صدای اذان آروم یه گوشه ای میشینه و گوش میده.
فهیمه جونم می دونم خیلی سخته ولی دووم بیار و نگران نباش به محیطش عادت می کنه و وقتی با بچه ها دوست بشه بهش خوش میگذره
اینقدر خودت رو اذیت نکن
ثنا
3 تیر 91 13:20




هديه
3 تیر 91 19:24
سلام عزيز دلم..

هزار الله اكبر به قد و بالاش


میسی هدیه جون
مامان شینا
4 تیر 91 2:21
تولدت مبارک عسیسم
ما که یه مدت نبودیم شما رمزو تغییر دادید نتونستم عکسا رو ببینم
افسوس

ممنون
چرا افسوس؟
رمز هم میدیم
فهیمه
4 تیر 91 7:48
یادم رفت بگم که آپم
فرناز احتمالا" تا آخر هفته هم یا نمیام نت یا کم میام

قربونت بشم ممنون که خبر دادی برو به سلامت؛ اتفاقا منم مثل تو نمیام با این تفاوت که دارم میرم مسافرت
مامان نازنین رقیه
4 تیر 91 23:13
سلام عزیزم ببخش سوال فتوشاپی دارم
1-چطوری کیفیت عکس رو یالا ببرم؟
2-رزولیشن رو روی چند تنظیم کنم واسه چاپ؟
3-عکس چند در چند باشه تا اگر خواستم بزرگشم کنم کیفیتش کم نشه؟
مرسی با تشکر

سلام عزیزم من اونقدرا هم مهارت ندارما
1- تا اونجایی که من می دونم کیفیت بستگی به دوربینت داره هر چقدر مگاپیکسلش بیشتر باشه کیفیتش بهتر میشه.
2- رزولیشن عکسای ما وقتی میدم برای چاپ، روی 180 هست.
3- چند در چند بودنش مهم نیست اگه رزولیشنش زیاد باشه کیفیتش کم نمیشه چون رزولیشن 72 سایز و کیفیتش یکی میشه.
اما وقتی رزولیشن روی 180 هست اندازه چاپیش رو خودت تعیین می کنی اما قابلیت اینو داره که تا اندازه های بزرگ تر از 10*15 یا 13*18 چاپ بشه.

ببخشید معلوماتم تا این حد بود و البته تجربیه نمی دونم مورد تایید هست یا نه
جوجه نارنجی ما
5 تیر 91 1:23
سلام گل خاله.فرناز جان عجله نکن ایشالا راه هم میره .نیکا 2 هفته ای هست که رکورد 3 دقیقه رده تو ایستادن.بوسسسسسسسسسسسسس .پس عکس چییییییی؟

ماشاا... به نیکاجون، ریحانه تازه نیم دقیقه وایمیسته
عکس زیاد داره اما وقت آپلود کردن ندارم چون خیلی طول میکشه ولی ایشاا... چشم سعی می کنم چند تا عکس هم بذارم.
دخترخاله
5 تیر 91 11:12
سلام عسلک دخترخاله قربون اون شیطنت هات بشم من عزیییییییییییییییزم بعد از مدت مدیدی اومدم یه احوالی ازتون بپرسم که یه وقت نگی این دخترخاله ما هم تا ازوداج کرد بی وفا شد و ما رو یادش رفت باور کنین این خریدهای جهیزیه و رزرو اتلیه و ارایشگاه و از همه مهم تر استرس پایان ناپذیر عروسی همچین فکرمو مشغول کرده که حتی وقت نمیکنم کارای روزمره ی سابقو انجام بدم ولی در همه حال ارادت خاصم به شما همچنان باقیه و هر روز بیشتر و بیشتر میشه جییییییییییگر من. میبوسمت اساسی نفسم هم خودتو هم مامانی نازتو


به به سلام به روی ماه نشسته ات
چه عجب یادی از ما کردی!!!
اونو که اتفاقا میگم از وقتی نامزد کردی خیلی مخت درگیره و کلا سرت تو گوشیه کاریشم نمیشه کرد از دو تا مرغ عشقی که از همدیگه دور افتادن غیر ازین انتظاری نیست
آره در جریان استرساتون هستم هههههه البته منظورم کارای قبل از عروسیه می دونم فرصت کمه و همش 2 ماه فرصت دارین.
ولی قربونت برم تا باشه ازین استرسا باشه. شادی و خوشی و عروسی
الهی همیشه خوشبخت باشی خاله جون شوخی کردم، درکت می کنم
مامان طهورا عسلی
5 تیر 91 12:00
خدا این ناناس رو حفظ کنه براتون


مامان نازنین رقیه
6 تیر 91 12:08
خیلی خیلی ممنون عزیزم که با حوصله جوابمو میدی
ذاستش من رزو رو روی 300 گذاشته بودم دادم واسه چاپ...
نتونست برام بزرگتر از سایز البوم بزنه؟؟؟!!!!دوربینمون ixus2200کانون هست که کارای چاپشو همه تایید میکنن به نظرت مشکل کجاست؟؟مدل دوربین شما چیه؟؟ببخشید اینقدر سوال میپرسما


مدل دوربین ما هم ixus 970 is کنن هستش.
سایز نهاییشم 30 * 50 هستش حالا نمی دونم چرا نتونستن بزرگتر چاپ کنن.
مامان ترنم
6 تیر 91 14:14
سلام، واي چه دخمل ملوسي داري. خدا نگهش داره. هر وقت ميام سراغ وبلاگ نيکا دور از جون شما يه خورده احساس ناراحتي بهم دست ميده آخه همه عکس‌هاش پس‌ورد داره پس من چي؟؟؟؟؟؟؟؟؟.........................

هان !!!
نیکا
اشتباهی اومدی؟
مامان نيما
7 تیر 91 8:45
سلام عزيزم با اجازه لينكتون كردم

ممنون
ثنا
7 تیر 91 18:32
سلام عزيزم خوبي؟
خانومي فدات كجا ميخواين برين؟
ما منتظر عكساي ريحانه عسلي هستيمااا
ما رو تو خماري نذاريا باشه فرنازي؟

متاسفم که نتونستم
ثنا
7 تیر 91 18:33
اپم عزيزم بيا پيشم...
ملیکا
10 تیر 91 13:34

الهی خاله قربونش بره.

خدا نکنه عزیزم
maman fataneh
11 تیر 91 12:37
azizam 13 mahegit mobarak...roz be roz naz tar mishi azizam


سمانه مامان پارسا جون
11 تیر 91 12:48
13 ماهگی ریحانه گلم مبارک باشه
فرناز جون بهتون خوش بگذره عزیزم

مرسی گلم
نی نی کارت
11 تیر 91 17:54
با سلام خدمت دوست عزیز......... خواستم به شما اطلاع دهم که وبلاگ نی نی کارت باموضوع کارت پستال ویژه عاشقانه و میلاد حضرت علی اکبر و زهرا و نوروز آپه.....خوشحال میشم که از وبلاگم دیدن کنید و نظراتتون برای من خالی از لطف نیست............... با تشکر مدیر سایت نی نی کارت ........
elham
14 تیر 91 11:51
tarikhe weblog 1 salegish ro neshoon mide..taalode weblogish mobarak



خانومی
14 تیر 91 20:44
قربون زیارت کردنت بشم مننننننننننننننننننننننن خاله واسه ما هم دعا کن فرشته کوچولو

خدا نکنه خاله جون
ایشاا... به آرزوهاتون برسین
رایکا(پوسترساز)
24 تیر 91 20:56
سلام من رایکا هستم اگه دوس دارید از کودک گلتون عکس های رویایی داشته باشید به وبلاگم یه سری بزنید فرقی نمیکنه با چی عکس بگیرید رایکا اونو به یه عکس رویایی تبدیل میکنه امتحانش ضرری نداره دیدنش هم خالی از لطف نیس پذیرش انواع سفارش: طراحی پوستر رویایی همراه با روتوش طراحی پوستر برای تمامی سنین طراحی کارت تولد با عکس کودک شما طراحی کارت پستال با عکس کودک شما طراحی عکس رومیزی متناسب با رنگ دلخواه و دکور شما و... به همراه مشاوره ی رایگان برای عکاسی و ژست و ... با قیمت کامل استثنایی هر پوستر 1500 تومان پس منتظر چی هستید؟؟ رایکا در خدمت شماست
الهه مامانی طهورا
29 تیر 91 0:05
عزیزم سفر خوش بگذره انشاله به سلامتی