نقاشی های آبان 93
شیرینکم !
بی هیچ اغراقی مینویسم که عاشق تک تک این هنرمندی هایت هستم و خط به خط این نقاشی ها را اگر هزاران بار ببینم هرگز سیر نخواهم شد.
دختر کوچولوی من که قبلا حس میکردم علاقه ای به نقاشی ندارد، در آستانه 3 سال و نیمگی اش به یکباره استعدادش شکوفا میشود .
نقاشی های اول علارغم یادآوری های من، بدون بدن هستند و پاها را مستقیما از سر آدمک میکشیدی
یک سر که اندازه یک صفحه ست
اینو کشیدی و گفتی: "مامان نی نی داره توپ بازی می کنه"
موهاشو
و این هم نقاشی که من بی نهایت از دیدنش به وجد آمدم:
در آشپزخونه مشغول کار بودم که یهو بدو بدو اومدی پیشم و گفتی :" مامان ببین شما رو کشیدم اینم دامنت"
در پوست خودم نمیگنجیدم وقتی دیدم اولین بدن رو برای نقاشی من کشیدی...
عاشق کارتون باب اسفنجی هستی داشتی نگاش میکردی که یهو رفتی دفتر و مدادت رو آوردی و ازم خواستی برات باب اسفنجی بکشم و تو هم رنگ کنی که حاصلش شد این:
اون نارنجی تیره اولین رنگ آمیزیت بود و وقتی ازت خواستم با آرامش رنگ کنی بقیه جاهارو با احتیاط بیشتر و تمیزتر از قبل رنگ کردی و در انتخاب رنگ هم من هیچ دخالتی نداشتم.
خاله جون ازت خواست نقاشیشو بکشی و تو هم اینجوری کشیدی:
باز این نقاشیت رو هم خیلی دوست دارم و کلی من و بابا بهش خندیدیم و قربون صدقه ات رفتیم:
اول سر بابا رو کشیدی و گفتی اینم پاهاش و مداد رو تا انتهای ضفحه کشیدی و من و بابا از خنده ترکیدیم ، بعدش هم مامان رو کشیدی که ریحانه کوچولوش رو در آغوش کشیده .
اینم خیلی دوست میدارم به 2 دلیل:
یکیش مماغ پایین تر از لب
و دومیش دکمه های افقی لباس
قربون دستای کوچولوی هنرمندت بشم ، هستی من