همه هستی ام، گل بهشتی ام ریحانه جان ،همه هستی ام، گل بهشتی ام ریحانه جان ،، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره
چراغ زندگیم روشناجونچراغ زندگیم روشناجون، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

ریحانه و روشنای زندگی مون

6 ماهگی ریحانه جون

1390/9/1 3:55
نویسنده : مامانی
1,776 بازدید
اشتراک گذاری

*     

*عشق کوچولوی مامان!*

٦ماهگیت مبارک



امروز اول آذر 6 ماه از زندگی شیرینت رو سپری کردی و وارد 7 امین ماه از تولدت شدی.

ناناشی! باورم نمیشه نیم ساله شدی انقدر غرق لذت داشتنت بودیم که گذر زمان رو حس نکردیم.

امروز من و بابایی می خوایم ببریمت مرکز بهداشت برای واکسن 6 ماهگی و اوفت کنیم.

شکر خدا تو واکسنای قبلیت اذیت نشدی ایشاا... اینبار هم راحت کنار میای. توکلم به خدای مهربونه.

بعد از واکسنت این پست رو تکمیل می کنم.******

 

بعدا نوشت:

ملوسکم! امروز نزدیک ظهر من و بابایی تو رو بردیم مرکز بهداشت و واکسن ٦ ماهگیت رو زدیم،

مثل دفعات قبلی من کنار وایسادم و بابایی پاهات رو گرفت.

وقتی گریه ناگهانیت رو شنیدم قلبم تند تند می زد. بعد از تزریق واکسنت اومدم پیشت و بغلت کردم و زود آروم شدی. هزارآفرین به دختر خوبم.

واما در مورد وضعیت رشدت باید بگم شکر خدا همه چی عالی بود.

  *     وزنت:     ٨٩٠٠  *

  قدت:    ٦٨

 دور سرت:        ٤٣  

*

 

از امروز قطره آهن هم به برنامه روزانه ات اضافه شد و همچنین باید غذا خوردن رو آروم آروم شروع کنی دیگه شیر مادر کفافت نمیده. قربونت برم من تربچه جونم.

دیگه بزرگ شدی تا تو رو دارم غمی ندارم.

تو راه برگشت خوابت برد. این عکس رو همینکه رسیدیم خونه قبل از اینکه لباسات رو دربیارم گرفتم:

*

                           لبای برچیده اش رو خدااااا

لباسات رو که در میاوردم بیدار شدی و شروع کردی به بازی کردن.*

بعد از ظهر وقتی دیدم حالت خوبه عکاسیم گل کرد و دست به کار شدم.

اول رفتم آتلیه مامان رو آماده کردم بعدش لباسات رو عوض کردم و یه عالمه عکسای خوشگل  از 6 ماهگیت گرفتم که اینم چند نمونشه:

 

*

*

*

اینجا داره دست بده می کنه که خاله جونش تو این مسافرت اخیر یادش داد. تا میگیم ریحانه دست بده دستش رو میاره جلو و می خنده.

بعد از اینکه عکسای دلخواهم رو گرفتم، احساس کردم یه جورایی اذیتی و داری به خودت می پیچی.

همینکه بلندت کردم یه دفعه همه محتویات معده ات رو خالی کردی رو سر و صورت من و خودت و همه جا رو کثیف کردی و منم خشکم زده بود.

خیلی ترسیدم آخه جوری داشتی عق می زدی انگار یه گردو تو گلوت گیر کرده. سعی کردم به خودم مسلط باشم. وقتی باقی محتویات رو هم خالی کردی راحت شدی و شروع کردی به خندیدن.

حالا من مونده بودم و یه عالمه لباس کثیف و آتلیه به هم ریخته.(همچین میگم آتلیه انگار خودمم باورم شده)

چاره ای نداشتم دست به کار شدم. اول لباسای خودمو عوض کردم بعد هم لباسای تو رو درآوردم و دیدم از پایینم ردیف کردی.

بردمت حموم و پاهات رو شستم و دستی هم به سر و صورتت کشیدم و آوردم پوشکت کردم و حسابی کیفور شدی و جیک جیک مستانت گل کرد و شروع کردی به آواز خوندن:

*

*

 نازدونه، دردونه، یکی یه دونه! مامان به قربون خنده هات. الهی همیشه بخندی.

فکر کنم دلیل بالا آوردنت قطره آهن باشه که برای اولین بار بهت دادیم. چون یه کم بعدش هم وقت قطره استامینوفت رسید و لابد باهم نساختن.

مامانی اینبار قطره استامینوفن رو خیلی با اکراه و به سختی می خوردی مثل دوماهگی و چهارماهگی راحت قورتش نمی دادی.

آخرسر هم نوبت رسید به غذا که برای اولین بار باید بهت می دادم.

رفتم آشپزخونه و برات فرنی درست کردم و اینم عکس العملت به اولین قاشق فرنی:

*

ولی بعدش خوشت اومد اما خواب مجال نداد یه قاشق فرنی رو تموم کنی و قبل از اومدن بابایی به خواب ناز رفتی.

یه ساعت پیش بدنت گرم شد و با بابا دستمال مرطوب کشیدیم به دست و پاهات و دمای بدنت پایین اومد و الان خوبی و خوابیدی.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (55)

مامان ارميا
1 آذر 90 8:44
سلام ريحانه جون و مامان خوبش. واكسنت رو بزن گلم تا مريض نشي ايشالله. واكسن 6 ماهگي زياد سخت نيست. هزار تا بوووووووووووووووووووس براي دختر ناناز.


خدا رو شکر زیاد اذیت نشد.
منم شما رو می بوسم مهربونم
مامان الی
1 آذر 90 9:16
ماشالاااااااااااااااااا چه عروسکی دارین شما
1000 تا بووووووووووووس واسه ریحانه جون ناز .

مرسی خاله منم شما رو می بوسم
ثنا
1 آذر 90 9:41
اخي نازي ايشالله كه اذيت نميشه

ممنون
هديه
1 آذر 90 11:26
سلااااااااااااام...6 ماهگيش مباااااااارك...
ايشالا جشن سالگرد 600000000 ماهشو بگيريد

قربون تو خاله مهربون برم من
مامان فهیمه
1 آذر 90 13:40
سلام فرناز جونم:
ممنون از لطفت گلم...
چه اتاق خوشملی واسه ریحانه جونی درست کردینمبارکش باشه...
ما هم مستاجریم فعلا...البته توی شهر خودمون خونه خریدیم اما معلوم نیست کی انتقالی شوشوم جور بشه.
برامون دعا کن...
خیییییییییلللللللللللللییییییییییی زود گذشت...چقدر زود بزرگ شد ریحانه عسل...
منتظر عکس های خوشمل ریحانه جون هستیم


ممنونم مامان فهیمه جون گل
ما هم مثل شما تو شهر خودمون خونه خریدیم البته هنوز تحویل ندادن ولی خودمون نمی ریم به خاطر شرایط شغلی همسرم،شاید اجاره دادیم.
ایشاا... هر چی خیره همون براتون پیش بیاد...
مامان فاطمه جون
1 آذر 90 16:06
ريحانه جون شش ماهگيت مبارك انشا الله تولد شصت سالگيت .اميدوارم اين مرحله رو با سربلندي پشت س بزاري

ممنونم خاله مهربونم
خانومى
1 آذر 90 18:46
ريحانو خوشگلم 6 ماهگيت مباااارك
ايشاالله هميشه سالم باشى كنار مامانى و بابايى مهربونت

مرسی خاله جونم
شما هم ایشاا... خوشبخت بشین با آقایی.
مامان شینا
2 آذر 90 3:13
عروسک تپلی دلم برا عکس خوشگلات تنگیده

اینم عکسام خاله جونی
فرانک مامان النا
2 آذر 90 9:03
خداروشکر زیاد اذیت نشد .
و به جمع نون خور ها هم که اضافه شد شکر خدا . مبارکه
بووووووووووووووووس برای ریحانه

وووووووووووی چقدر پاشو محکم گرفته که جای انگشتاش مونده رو ساق پاش


@};


واقعا باید احسنت گفت به این همه ریزبینی.
وقتی خوندم برام سوال شد رفتم دوباره دیدم و تعجب کردم از اینکه خودم متوجه نشده بودم.
آخه خاله فرانک جون، جو آهنگ گرفته بود شدید.
فرانک مامان النا
2 آذر 90 9:11
فقط یه چیزی . اگه میتونی غذاهاش رو با شیر خودت درست کن . بهتر و مقوی تر میشه . تپلی خاله


ممنون از پیشنهادت ولی برام سخته.
تپلی خانوم به حد کافی عصاره وجودم رو می کشه،
باور کن بعضی وقتا انقدر می خوره چشام سیاهی میره با اینکه مقوی می خورم ولی بازم کم میارم.
مامان ارميا
2 آذر 90 10:31
اي جانم. خدا روشكر كه اذيت نشدي عزيزم. خوش تيپ خاله قربونت برم الهي. چشمهات خيلي نازن. مامانش هر شب براش اسفند دود كن.


ممنون مامان ارمیاجون
چشای ارمیاجونم هم قشنگه درشت و براق.
ثنا
2 آذر 90 13:29
سلام فرناز جونم خوبي؟
ريحانه جونم خوبه؟
واي چه عكساي نازييييييي
ماشالله خيلي خوشگله براش حتما اسپند دود كن
دلم براش ضعف رفت


مرسی خاله جونم، چشاتون خوشگل میبینه
جوجه نارنجی ما
2 آذر 90 15:19
وایییییییییییییییییییییییییییییییییییی خدا یکی منو بگیره.الهیییییییییییییییییییییی ماشالا به این عروسک .و ماشالا به این مادر باسلیقه.فرناز جان لباسش خودت بافتی یا حاضریه؟گوش ریحان جونو کی سوراخ کردین؟6 ماهگیت مبارک عسل جونم

قربون دل قشنگت برم سمانه جون،
ماشاا... به نیکای نازنینم.
لباسش حاضریه خواهر من از این هنرا ندارم.
گوشاش رو قبل از چله اش 38 روزه بود سوراخ کردیم.
خانومى
2 آذر 90 16:16
ممنون فرنازجون
آخ من بخورم اين دخملى رو
ماشاءالله هرروز خوردنى تر ميشه
فرناز شانس آوردى ريحانه جلو دست من نيست وگرنه يه لقمه اش ميكردم اين هلو رو
خدا حفظش كنه انشاالله


خانومی خانم اگه فرداروزی ازدواج کردی و یه تربچه آوردی اونوقت من و ریحانه هم تلافی می کنیم.
وااااای فک کن
ایشاا... روزی برسه که وبلاگ نی نی تون رو بخونیم.

فاطمه مامان ریحانه سادات
2 آذر 90 17:19
سلام عروسک من .... چه ناز شدی هزار ماشالله .....عاشق اون عکسش شدم که لباس صورتی شو با کلاه سرش کردی ..... واقعا مثل فرشته ها شده.....6ماهگیت مبارک باشه قند عسل ..... ای کاش به هم نزدیک بودیم تا ریحانه منم توی اتلیه خاله اش عکسای خوشگل موشگل میانداخت .....

یه دنیا ممنون
قربون ریحانه نازت بشم خاله فاطمه مهربون.

ثنا
3 آذر 90 11:40



هديه
3 آذر 90 12:38
سلاااااااااااااااااااااااام....من قوووووووربونش برم الهيييييييييييييييييييييي


سلام به روی ماهت،
خدا نکنه نازنازی جونم
خاله لیمویی
3 آذر 90 13:09
وای من عاشق ریحانه شدم
دست خودم نیست
هر روز به صورت خودکار می ام و وبت رو باز می کنم
بعدش همش قربون صدقه ریحانه می رم
بعدش یه کم دلم اروم می گیره
فرناز جونم حتما حتما براش اسفند دود کنی هااااا
اصلا همین الان این کار رو کن


منم عاشق این دل قشنگ و مهربون تو شدم آنی جونم.

چشم گلم اسفند هم براش دود می کنم فقط به خاطر تو.

خانومی
3 آذر 90 21:01
ایشاالله
نمیدونی که چقدر نی نی ها رو دوس دارم .. مخصوصا اگه دخمل باشههههههههه
تازه دیروز عکسای ریحانه جون رو به آخایی نشون دادم و کلی قربون صدقه اش رفتم
از طرف من ببوس فندوق کوچولو رو


عزیزمی تو
ثنا
4 آذر 90 11:46



مامان پارمین عسلی
4 آذر 90 12:23
ماشالله به ریحانه ناز و مامان عکاسش...ببوسش واسم..

قربونت برم زهراجون.
بابت رمز هم ممنونم
خیالت راحت پاکش کردم.
ملیکا
4 آذر 90 13:57
سلام دست مهربونم خوبی؟ دخمل نازتو از طرف من و آرمیتا ببوس.
ازت گله دارم چرا برام رمزو نفرستادی؟! خیلی از دستت ناراحت شدم.

عزیزم از طرف من و آرمیتا،"ریحانه" جونو ببوس و تولدشم مبارک.

سلام نازنینم!
به خدا حق داری دلخور باشی
هر چی بگی کم گفتی
باور کن یه مدتی نمی تونستم بیام یاهو
مرورگرم قدیمی بود و صفحه میلم باز نمی شد.
الان چند تا مرورگر جدید نصب کردم و دارم میام پیشت امیدوارم موفق بشم.
اگه نشدم بدون که من تلاشم رو کردم.
منم تو و آرمیتاجونم رو می بوسم.

مامان شینا
5 آذر 90 2:04
اگه قبلا عکساشو ندیده بودم باورم نمیشد این بچه باشه میگفتم یه عروسک خوشگله هزار ماشالا اسپند فراموش نشه مامانش لذت بردم
شش ماهگیش هم مبارک


یه دنیا ممنون خاله مهربون
مریم
5 آذر 90 12:55
سلام عزیزم.وای چقدر دخملت ناز شده . روش رو ببوس و براش اسفند دود کن. راستیی یه سوال داشتم . هنوزم دخملی شبا برای شیر بیدار میشه ؟؟ این شب بیداری ها کی تموم میشه؟؟ در کل هر بار که میخوابه چقدر بعدش بیدار میشه؟؟؟نینی من هر 3 ساعت بیدار میشه واسه همین شبی 2 یا 3 بار بیدارم . میخوام ببینم وقتی بزرگتر شه چطوری میشه؟؟لطفا تو وبلاگ خودم جوابشو بده . مرسییییی.


چشم عزیزم الان میام جوابت رو میدم.
محمد جهرمی
5 آذر 90 13:54
سلام دختر نازی دارید خداحفظش کند سالهای سال و تندرست باشید در کنار هم

ممنونم از لطفتون
مامان فهیمه
5 آذر 90 20:10
سلام فرناز جون:
دل آدم ضعف میره براش....
با اجازت چند تا از عکساشو save کردم تا نگاش کنم بچم خوشمل بشه.


قربونت برم من
عکس ریحانه رو خاله نازش نداشته باشه کی داشته باشه آخه؟
صدیقه(فانوس)
6 آذر 90 1:52
الهی من قربونت برم ............چه دخملیه نازی
چه چشای خوشرنگی هزار ماشالله
بوس بوس ....
6 ماهگیتم مبارک

خدا نکنه عزیز،
می بینم که گلایه ام کارساز بود ؛)
می بوسم هانا جونم رو

فرانک مامان النا
6 آذر 90 8:32
مرسی عزیزم .
من کرمانم رفته بودیم شهداد Shahdad یه شهرستان در 70 کیلومتری کرمان (مجاور کویر لوت)
جشنواره بود از شبکه 3 هم پخش شد.

جشن کلوت های شهداد . کلوت (Kaloot)تپه های شنی بزرگی بودن که بر اثر فرسایش باد به اشکال خیلی قشنگی درآومده بودن .

یه کویر بدون هیچ خار بیابونی و جونوری .
تو تابستون میتونی بری یه تخم مرغ رو بدون روغن و گاز بپزی هههه دما تا 60 درجه هم میرسه .



فرانک جونم یه دنیا ممنونم بابت این توضیح کاملی که داده بودی.
زیبایی عکساتون در نظرم با این توضیحاتی که داده بودی چند برابر شد.
.................
مامان محمدباقر
6 آذر 90 12:49
سلاممم عزیزم وای ماشالله خیلی نازه ریحانه جونننننننننننن خیلی هم مامان هنرمندی هستی عکسای قشنگی میگیری ازش

قربونت برم مهربونم.
ممنون که سر زدی
سمانه مامان پارسا جون
6 آذر 90 16:40
سلام فرناز جون خوبی عزیزم؟
هزار هزار ماشاا... به این فرشته ی کوچولو
چشمام کف پاش خیلی ناز شده
خوشحالم که واکسن اذیتت نکرده گلم
میبوسمت


سلام مهربونم خدا نکنه این چه حرفیه
چشای خوشگلت سلامت باشه
راستی نمی دونستم این فاطمه خانم خوشگل و ناز دختر خاله پارسا قند عسله همین الان که عکساشونو دیدم کپ کردم.
خدا حفظشون کنه این فرشته های ناز رو.
سهیلا
7 آذر 90 0:01
ماشالله هزار ماشالله فرناز جون دخترت خییییییلیییییی خیییلیییی ناز شده بخورمش این گوله ی نمکو

قربونت برم سهیلای نازنینم
ایشاا... به زودی نی نی خوشگل و نازت رو ببینیم.

نسیم
7 آذر 90 1:15
سلام ماشاالله به دخملت خدا حفظش کنه اگه مایل به لینک بودی خبر بده به وبلگمون سر بزنید و برامون نظر بزارید


............................
خاله لیمویی
7 آذر 90 3:15
اخه الهی من فدای این ناز دونه تو بشممممممممممم! از وقتی این نی نی جونی تو رو دیدم زده به سرم نی نی بیارم
انصافا تا درسم تموم شه اقدام می کنم!!!
وای فرناز! داشتم فکر می کردم تو چقدر خوشبختیییییییی. کاش بچه من هم مثل ریحانه نازدونه باشه... عکس ریحانه رو به دوستام که اومده بودن خونمون نشون دادم و تازه کلی هم زدم به تخته...(اسفند دود کن هر روز هی...)
اتاق نازدونه هم عین خودش خوشگل و نازه . این نشون می ده که نازدونه مامان و بابای باسلیقه و خوشگل و آذری دااااااااااااااااره!
اخه من هم اذری هستم
من و اقای لیمویی جفتمون هم اهل مراغه ایم! شما مال کجایید دقیقا؟؟؟
ببین ریحانه رو به اقای لیمویی نشون دادم و اولین چیزی که گفت این بود که: معلومه که ترکه هاااا ببین چه خوشگله
کلا جنس اصل از دور داد می زنه دیگه!! نازدونه هم از اون جنس های اصله هااااا
نازدونه رو از عوض من یه ماچ ابدار کنننننن

از اینکه ریحانه مثل شیطون رفته تو جلدت جای بسی خوشحالیه)
خب خاله، ریحانه دوست می خواد دیگه چی کار کنه؟
یه تربچه بیاری باهم بازی می کنن وای الهی من قربون تربچه ات بشم که هنوز اثری ازش نیست من دلم براش قنج میره
قربونت برم که آذری هستی. بابا بزنید دست قشنگه رو

البته قبلا هم گفته بودی و یادم مونده بود.
شوهر خواهر منم مراغه ایه.
یعنی خواهرمینا مراغه زندگی می کنن.
خونه شون هم تو کوی وکلاست روبروی کتابخانه عمومی.
ما اصالتا 45 کیلومتری تبریزیم.
معلومه آقای لیمویی هم از دست این درس خوندن تو ، تو خماری مونده هاااا
زودی باباش کن تنبل خانم یه جنس اصل هم براش بیار که با دیدنش روزی صدهزار بار شکر خدا رو بکنه.

هستی
7 آذر 90 4:16
سیلامممممممممم
اول 6 ماهگی دخملت مبارککککککککک

فرناز جون من دلمم رفت واییی خدا هزار ماشالله چقدر خوردنیه خدا حفظش کنه
اوفشم میکنی باز میخنده شیطون بلا ببوسشششششششش

منتظر پستت بعدیت هستیم

سیلاممممممممممممممممممممم به روی ماهت.
مرسی خاله هستی گل
بذار اول ماچت کنم ...
قربون دلت برم دوست نازنینم.
آره خاله امروز هم بردیم آزمایشگاه برای آزمایش خون چه لبخندایی می کرد دل برد از خون گیره
اما یهو صدای گریه اش بلند شد و دل مامانش خون شد.
مهناز مامان سپهر
7 آذر 90 8:36
عزيزم ماشالله چقدر نازه دخترت اسفند بدود هر روز براش.
خدا رو شكر سر واكسن زياد اذي نشد.
بابا حرفه اي آدرس آتليه ات رو بده ما هم بچه مون رو بياريم هههه. خداييش عكسا قشنگن آفرين
قربون دست كوچولوش برم .
عزيييييزم بووووووس

مرسی مهناز جونم لطف داری.سپهرنازت خوبه ببوسش از طرف من
ههههههه ذوقیدم
راستی بابت رمز هم ممنونم گلم.
مامان فاطمه جون
7 آذر 90 10:27
وايييييييييييييي چه عكسهاي قشنگي
دلم ضعف رفت تو رو خدا اسپند يادتون نره
با اجازتون من چند تا از عكس ها رو save كردم اگر راضي نبوديد بگيد پاك مي كنم ريحانه جون هزار تا بوس

چشماتون قشنگه مامان فاطمه نازنین
خواهش می کنم باعث افتخاره
مامان آیلا
7 آذر 90 11:34
ای ناز شما رو هم جیز کردن خوب برا سلامتیت لازمه . آفرین به این مامان گل که این همه هنر داره و خودش آتلیه درست کرده و عکسهای خوشگلی هم گرفته خیلی نازی آدم می خاد قورتت بده

ممنونم مامان آیلاجون راستی نگو تو لینک هام بودین هاااا
یادم رفته بود
ثمین
7 آذر 90 14:29
سلام عزیزم
قربونش برم
زیاد عکس بزار من هرچه قدر میبینم سیر نمیشم
از طرف من دخملتو ببوس

سلام خانومی
خدا نکنه، نظر لطفته مهربون
منم شما رو می بوسم
سحر
7 آذر 90 23:59
الهی بگردم....چه دخمل نازی....کاشکی دخمل منم همین قدر ناز باشه.....

خدا نکنه، ایشاا... دخملیت نازتر بشه.
فرخ زاد
8 آذر 90 10:38
سلام خانمی برای دیدن عکس دختر خوشکلتون یه ستون سمت چپ هست با نوار پیمایش یعنی همون نواری که میشه پایین و بالای پنجره رو دید بیاید پایین تقریبا وسط وبلاگمه آیکنی هست که نوشته گالری عکس تصویرک یه دوربین اون رو بازکنید عکس ریحانه نازنازی رو اونجا میبینید پیداش کردین خبرم کنید


سلام واقعا شرمنده از اینکه اسباب زحمت شدم.
چشم میام دوباره سر می زنم دیشب همونجا رفتم ولی برام باز نمی شد(همون آیکونی که گفتین).
ایشاا... امشب باز بشه و خیال شما هم راحت بشه.
فرخ زاد
8 آذر 90 10:49
سلام خانمی آپلود عکس ریحانه که برام فرستادین مشکل پیدا کرده دیروز عکسش رو دیدم ولی امروز دیده نمیشه اگر میتونید عکسش رو به ایمیلم farokhzad.p@gmail.com ارسال کنید و بعداز ارسال بهم بگید که ایمیلم رو چک کنم یا با سایت http://www.picofile.com اپلودش کنید و آدرسش رو برام درقسمت نظرات بگذارید ممنونم
مامان محمدرضا(شازده...)
8 آذر 90 19:50
سلااااااااام
الهی خاله فدای این عروسک خانم بشه
واقعا که فرشته ای
فرناز خانم هنرمند چطورند خوبی عزیزم
آخییییش دلم لک زده بود واسه حرف زدن و کامنت گذاشتن برای دوستای گلم

سلام خانومی
خدا نکنه مهربونم
خدارو شکر که بالاخره لپ تاب تون درست شد.
...................
مامان مهسا
8 آذر 90 20:52
______@@@________@@_____@@@@@@@
________@@___________@@__@@@______@@
________@@____________@@@__________@@
__________@@________________________@@
____@@@@@@___وبلاگت خيلي قشنگه______@@
__@@@@@@@@@__@@@@@@@_________@@
__@@____________منتظر حضور گرمت_______@@
_@@____________@@@@@@@@@@_____@@
_@@____________ هستــــــــم ___@@@
_@@@___________@@@@@@@______@@
__@@@@__________@@@@__________@@
____@@@@@@_______________________@@
_________@@_________________________@@
________@@___________@@___________@@
________@@@________@@@@@@@@@@@
_________@@@_____@@@_@@@@@@@
__________@@@@@@@
___________@@@@@_@
____________________@
____________________@
_____________________@
______________________@
______________________@____@@@
______________@@@@__@__@_____@
_____________@_______@@@___@@
________________@@@____@__@@
_______________________@
______________________@




.........ممنون از حضورتون دوست عزیز .........
...................
مامان لیلا
8 آذر 90 21:00
سلام. شش ماهگی ریحانه جون مبارک.ماشاالله چه دخمل قند عسل نا نازی دارین خدا حفظش کنه .ببوسینش.

.........ممنون از حضورتون دوست عزیز .........
...................
مامان زهرا نازنازی
9 آذر 90 3:35


رمز رو براتون تلگراف زدم

ممنونم خاله
فرخ زاد
9 آذر 90 10:12
سلام امروز چک کردم دیدم که مشکل عکس ریحانه نازنازی حل شده و توی وبلاگ در قسمت گالری پخش شد


ممنونم بابت اطلاع رسانی تون
لیلا حنا
10 آذر 90 11:14
عزیزکم ، مامانه مهربونه ریحانه خوشگله، خیلی ممنون از اینهمه مهربونیت. من که هر وقت عکسای دخملتو میبینم آب دهنم راه میافته . از بس که این دخملت خوشمزس . از طرف من یک عالمه ماچ و موچش کن.

قربونت برم خاله لیلاجون چشای نازتون خوشگل می بینه
مامان محمدباقر
10 آذر 90 12:27
salammmmmmmmm

سلام عزیزم
هستی و لبخند
10 آذر 90 14:43

عاشقتم ریحاننننننننن


ما بیشتر خالهههههههههه
ثنا
10 آذر 90 19:33
سلام عزيزم خوبي؟
ريجانه جونم خوبه؟
بيا پيشم عزيزم اپيدم
روي گل ريحانه جونمو ببوس

ما خوبیم تو خوبی؟
ممنون.اومدم.
ثنا
12 آذر 90 11:11
lگلم مرسي كه اومدي
ممنونم

خواهش می کنم عزیز
صبا
13 آذر 90 8:31
تولد 6 ماهگي ريحانه خانم گلت رو تبريك مي گم عزيزم. ماشالله به اين دختر ناز و خوش اخلاق. از طرف من ببوسش.

...................
ممنونم عزیزم
ثنا
13 آذر 90 13:41
سلام عزيزم خوبي؟
خانومي من منظر عكساي ريحانه جونم هستما چرا نميزاري پس

سلام ثناجون
بعد از این ایام عزاداری انشاا... با یه پست مفصل میام.
لاله
15 آذر 90 19:55
سلام خانمی. هزار ماشالا به دختر خوشگلت. خدا حفظش کنه. منم عکس جدید دخترا رو گذاشتم. بیا خاله جون...

سلام لاله جونم بالاخره آپ کردی.چقدر دلم براتون تنگ شده بود الان میام ببینم جوجه های کوچولوت چه شکلی شدن

ثنا
15 آذر 90 20:10