ریحانه و شودلاک
این یک پست تعویقیه که مربوط به 13 اسفند 1391 هست.
دخترم! من و بابا از این شکلات ها برات نمی خریدیم تا مبادا کرم ها و پمادهای دیگه رو به اشتباه نخوری اما وقتی دیدیم عاشق مرطوب کننده تیوپی و پماد کالاندولایی و تا می بینیش جیغ و داد راه میندازی تا اونو بهت بدیم، تصمیم گرفتیم از این شکلات ها برات بگیریم تا بلکه از اونا دست برداری...
اول مزمزه می کنی:
از طعمش خوشت اومد و ذوق زده میشی و از ته دلت گازش میگیری(مثل پماد کالاندولا که همیشه با دندونات سوراخش می کردی):
داری فکر می کنی به اینکه آیا شلوارت هم دلش شودلاک می خواد:
به این نتیجه میرسی که بـــــــــــله شلوار هم دل داره و شاید هوس شکلات بکنه:
بسه دیگه پرو نشو بقیه اش هم مال خودم (به شلوار میگه)
آخ جوووووووووووووووون چقدر خوشمزه است
بی نظیره نمیشه ازش دل کند
راستی مامانی تلت بهم میاد؟
مگه قیافه ام چشه؟
ممنون که صورتم رو پاک کردی مامانی
ولی من بازم شودلاک می خوام
مامــــــــــــــــــــــان! می خواستم به بلوزم هم شودلاک بدم چرا نذاشتی؟
مامانی برام نگهش داری هاااااااااااااااا
قربون تو دخمل عشق شکولاتم بشم من
فقط خدا میدونه تو تعطیلات عید چند تا نوش جان کردی.